❇️یکی از دوستان نیروی هوایی ارتش به نام استوار ابراهیمی می­گفت: در اول اسارت محاسنم به دلیل آن­که مدت زیادی اصلاح نکرده بودم بلند شده بود. 👹بعثی­ها فکر کردند من پاسدارم. برای همین خیلی کتکم زدند. در حین کتک خوردن به انگلیسی می­گفتم: من کادر نیروی هوایی ارتش ایران هستم. ولی آن­ها گوششان بدهکار نبود. 🔸تا بالاخره فهمیدند و دست از زدن برداشتند. و برای آن­که مطمئن شوند پاسدار نیستم، مرا داخل سرویس بهداشتی بردند و یک نصف تیغ با یک آینه شکسته دادند و گفتند: اگر واقعا پاسدار نیستی ریش­ هایت را بزن. 🔹من هم با زحمت زیادی محاسنم را زدم و یک سبیل بلند و غلط انداز گذاشتم و بیرون آمدم. 🤥عراقی­ها که مرا دیدند با تعجب گفتند: هان حالا خوب شد. معلوم شد راست می­گویی و حرس خمینی نیستی.                   محمد جواد سالاری، به نقل از کتاب نهالهای برومند شام ولادت مبارک باد🌷 @shahidmohammadrezaalvani