" لحظه تدفین از اعضای خانواده من و مامان بزرگم نزدیکترین ها به حسین آقا بودیم. خواهرم تقریبا به حال خودش نبود، بابا و مامان تو شلوغی و هجوم جمعیت به داربست هایی که دور محوطه قبر بسته بودن که بتونن جمعیت رو کنترل و از آسیب به بقیه قبرا جلوگیری کنن یا هر دلیل دیگه ای که داره و من دقیق نمی دونم، تکیه داده بودن. من کنار مزار شهید گودرزی که یه لبه داره اونجا نشسته بودم. چادرمو روی صورتم کشیده بودم و تک تک لحظه هایی که سیدعلی از دوستان حسین آقا کارای تدفین پیکرو انجام میداد می دیدم.
باتوجه به اینکه قد حسین آقا به نسبت اندازه قبر بلند بود، پاشونو تا کرده بودن یکم ولی بازم سید علی هرکاری کردن تو قبر جا نشد پیکر و مجبور شدن پا رو خم کنن.
من شوکه بودم، صدام در نمیومد حتی نمیتونستم زیرلب باهاش حرف بزنم ولی همونجا گفتم آخه داداشی اونهمه عشق برای قد بلند شدن واسه این بود؟
نمیتونم حال اونموقعم رو توصیف کنم واقعا. حتی الانم گلوم درد می گیره و گریه امونم نمیده اما واقعا اون لحظه با دیدن اون صحنه فقط بچگیاش که هی رو انگشتای پاش وا میستاد تا قدش بلند شه یا اون موقعایی که قدش از من یخورده تازه بلندتر شده بود از جلوی چشمم رد می شد...
چند روزی از شهادت حسین آقا نگذشته بود که قرار شده بود یک شهید زینبیون رو پایین پای ایشون دفن کنن. اول اونجارو کنده بودن بعدا انگار تصمیم عوض شده بود، نمیدونم.
یه آقایی خیلی ارادت پیدا کرده بودن به شهید. هر شهیدی که تازه دفن میشه تو بچه های مدافع حرم انگار یه سری مرید ثابت پیدا میکنه نمیدونم دقیقا جریانشو و اصلا هم موضوعم این نیست که بهش بپردازم ولی این آقا یه روز منو دیدن و متوجه نسبتم با شهید شدن.
گفتن که حسین آقاتون خیلی قدشون بلند بود؟ با شنیدن این سئوال من تقریبا از هوش رفتم. متوجه نمی شدم چی میگه دقیق. یکم به خودم که اومدم گفت قبر پایینیو که کنده بودن من اونجا بودم. پای شهید از قبر به اینور رسیده بود نوک پاشون معلوم بود تو قبر مجاور...
راست و دروغ حرفش و اینکه چرا داره این حرفارو میزنه و اصلا چی داره میگه و مرز بین قبرا مگه انقدر سسته و ... اصلا من اون موقع به هیچ کدوم از این حرفا فکر نمی کردم. فقط داشتم فکر می کردم اونهمه اصرار برای قدبلند شدن برای این بود؟ کاش قدش یکم کوتاهتر بود..."
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani