⚘بوسه بر پای پدر و مادر⚘
داداش همیشه عادت داشت دست پدر و مادر را ببوسد و گاهی که پای پدر و مادر درد می کرد پایشان را می بوسید. اما هر چقدر که زمان می گذشت و این روال که به سمت شهادت می آمد دیگر برایش فرقی نمی کرد که کسی ببیند که او پای پدر و مادر را می بوسد و دراین دید و بازدیدها بر پای پدر و مادر بوسه می زد.
⚘بی قرار شهادت⚘
همسر برادرم تعریف می کرد که بارها نیمه های شب احسان با اضطراب و هیجان و با نفس های سنگین از خواب می پرید و می گفت؛ نکند شهید نشوم. نکند مرگ من در اثر بیماری یا تصادف رقم بخورد و بارها و بارها همسر شهید با این صحنه مواجه شده بود