گفتم: نیازی به بررسی كتاب نیست! دوست دارم فهرست ‌وار مطالب كتاب را از زبان شما بشنوم. گفت: اسم كتاب را: « عبرت‌انگیز» گذاشته‌ام به خاطر عبرت‌های بسیاری كه از آن می‌توان گرفت. این كتاب دو بخش دارد: بخش اول آن درباره تلفنی است كه به خدا زده‌ام! و بخش دوم آن مربوط به بركات بی‌شماری می‌شود كه این تلفن به همراه داشته. بعد آمار مفصلی را ارایه كرد كه تا آن روز توفیق انجام چه خدماتی را خداوند نصیب او كرده است؛ از قبیل: احداث چند باب دارالایتام، دبستان ، دبیرستان، مسجد و ... و گفت: آمار این خدمات به تفكیك سال، دقیقاً در این كتاب آمده است. از توفیق بزرگی كه خداوند سبحان نصیب این روحانی خدوم كرده بود، دچار حیرت شده بودم و از او خواستم ماجرای تلفن خود را به خدا برایم بازگو كند، و او در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، گفت: طلبه جوانی بودم كه در زمان مرجعیت آیت الله بروجردی از اراك به قم آمدم، و با آنكه بیش از 25 سال نداشتم بایستی هزینه یك خانواده  پنج نفری را تأمین می‌كردم، و شهریه ناچیزی كه هر ماه از حوزه می‌گرفتم، پاسخگوی اجاره و هزینه‌های زندگی‌ام نبود، و با آنكه همسرم با فقر و نداری من می‌ساخت ولی اغلب ناچار می‌شدم برای امرار معاش از این و آن قرض كنم. دو سه سال به این روال گذشت و كار من به جایی رسید كه به تمامی كسبه محله گذرخان از نانوا گرفته تا بقال و قصاب بدهكار شده بودم و شرم می‌كردم كه برای تهیه مایحتاج زندگی به آنها مراجعه كنم . در این شرایط دشوار و كمرشكن، صاحبخانه نیز با اصرار، اجاره‌های عقب افتاده را یك جا از من طلب می‌كرد و بار آخر كه به سراغم آمد، گفت: اگر تا دور روز دیگر بدهی خود را پرداخت نكنی، اثاثیه‌ات را از خانه بیرون می‌ریزم و خانه‌ام را به مستأجری می‌دهم كه توان پرداخت این مال الاجاره را داشته باشد ! دیگر كارد به استخوانم رسیده بود، سحرگاه از خانه بیرون زدم. بایستی خود را گم و گور می‌كردم! زیرا دیگر تحمل آن همه سختی را نداشتم و نمی‌توانستم به چشمان بی‌فروغ فرزندانم نگاه كنم، و نگاه طلبكارانه كسبه محل را نادیده بگیرم، و از همه بدتر شاهد لحظه‌ای ایتا 🌎 @shahidmostafamousavi سروش https://splus.ir/joingroup/HOKBJShtu8yPz4QRleG0U9mk splus.ir/900404shahidmostafamousavi روبیکا https://rubika.ir/joing/DBAHAGAG0BZAYBPVVJUXCKDXLZRDUNWV باشم كه اثاثیه مرا از خانه بیرون می‌ریزند !