🌷🌷وی افزود: شهید سید میلاد کمی دیرتر از بقیه شهدا برگشت، حدود 20 روز بعد از شهادتش برگشت، در همین فاصله یکی از همرزمان برادرم خواب ایشان را دیده بود و در خواب از ایشان پرسیده بود که سید میلاد کجایی؟گفته بود من دوست دارم که گمنام باشم اما پدرم، برادرم و خانواده چشم انتظار من هستند من باید برگردم، همرزم برادرم در خواب گفته بود که تو کجایی، برادرم گفته بود دنبال من آمدند و من را پیدا نکردند به این آدرس که من میگویم بیایند من آنجا هستم این رزمنده بزرگوار با فرماندهشان هماهنگ کردند و طبق آدرسی که برادرم در خواب داده بود دنبال سید میلاد رفتند و همانجا پیدایش کردند.
برادر شهید مصطفوی اظهار داشت: یکبار که از سوریه تماس گرفته بود به شوخی به او گفتم انشاءالله که شهید بشوی! گفت شهادت لیاقت میخواهد، من آدمی نیستم که لیاقت شهادت را داشته باشم. به دوستانش هم همین را گفته بود.
همرزمان برادرم که آمده بودند میگفتند از دو سه روز قبل از شهادتش حال و هوای خاصی داشت. با ما خیلی فرق میکرد، انگار میدانست که قرار است شهید بشود. به قول بچههای قدیمی جنگ آن کسی که قرار است شهید بشود نوربالا میزند. سید میلاد هم همین طورشده بود، دوستانش میگفتند اخلاق، رفتار و چهرهاش عوض شده بود؛ آن سید میلادی نبود که ما چند سال میشناختیم.
وی در پایان گفت: سید میلاد در سوریه سردار سلیمانی را هم دیده بود و بعد از ملاقات با سردار سلیمانی روحیه بسیار بالایی از ایشان گرفته بود، بعد از دیدار سردار سلیمانی قوت و نیرویش دو برابر شده بود.🌷🌷🌷
https://eitaa.com/shahidseyyedmilademostafavi
🌹شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی🌹