✒️ 💠عبدالصالح تنها یک آرزو در دنیا داشت و برای آن بسیار تلاش میکرد. قبل از عقد به من گفت: دعایی دارن که ختما وقت عقد آن را برایم بخواه. 💠وقتی برای عقد رفتیم ، با فاصله از هم نشستیم. آن لحظات تمام دغدغه ام این بود که با این فاصله چطور به او بگویم چه دعایی داشت؟ 💠حتما او هم نمی توانست با صدای بلند خواسته اش را بگوید . تا لحظاتی دیگر خطبه جاری میشد و من از خواستهٔ صالح بی خبر بودم ! نمی دانستم چه کنم. 💠در همین اثنی ، خواهر آقا صالح، جلو آمد و یک دستمال کاغذی تا شده به من داد و گفت این را داداش فرستاد. دستمال را باز کردم و روی دستمال برایم دعایش را نوشته بود: «دعا کن من شوم» ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🚩 ╔═ ════⚘ ═╗ @shahidtoraji213❣ ╚═⚘════ ═╝