اینهمه عه فضای معنوی و نور بالا زدن شهدا گفتیم، یه بارم بزنیم تو جاده خاکی شوخی و خنده هاشون رو روایت کنیم. می گن یکی از بچه ها شر بازی در آورده بود حسینم بسته بودش به درخت، چشماشو هم ظاهراً بسته بود. یه بشکه بیست لیتری آب رو خالی کرده بود سرش، می گفت این بنزینه میخوام آتیشت بزنم. انقد کله خراب بازی در می آورد که اون بنده خدا هم باورش شده بود که الان قراره تو آتیش قهر حسین بسوزه😂😂
#خاطرات
@shahidvelayati