💔 توی یکی از سفرهایمان به بود که بیشتر درباره حرف زدیم. یعنی بعد از رفتن هایش بود. گفت: "چه عالم خوبی است شهادت".... گفتم :تنهایی؟ گفت نه باهم. نگاهش کردم که یعنی داری بیخود میگویی. بعد گفت: "حالا که نه، نمی‌خواهم به این زودی شهید شوم. دوست دارم بیشتر جهاد کنم. هرچه بیشتر کنیم بهتر است. تازه می‌خواهیم برویم سراغ اصل کاری: ها." بعد که دید من چیزی نمی‌گویم، باز هم ادامه داد که: "خانم، شما هم توی این جهاد ها شريکی. اگر شما تحمل نمیکردی، من نمی‌توانستم بروم جهاد." دیگر توی خانه هم فکر و ذکرش شده بود . مرتب یک صوت از آقا می‌گذاشت که می‌گفتند راهکار شهادت، است. من را صدا زد و پرسید یعنی این که آقا می‌گویند برای ما هم صدق می کند؟ بعدش یک شعر بود که آقا زمزمه میکنند: ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🥀 هی این شعر را گوش می کرد، زمزمه می‌کرد و می‌گفت: "عجب شعر قشنگی است"... ... 💕 @aah3noghte💕