بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
🔹🔹فصل دوم🔹🔹
«قسمت هفتاد»
جلسه تموم شد و محمد به اتاقش برگشت. سعید و مجید فورا به اتاقش رفتند.
محمد که مشخص بود خسته است و دلش گرفته، نفس عمیقی که بیشتر شبیه به آه بود کشید و گفت: هیچی ... میخواستین چی بشه؟ ... جلسه با گفتن این که باید بدیم کارگروه ها بررسی کنند و انشاءالله بتونیم کار فرهنگی قوی تر انجام بدیم که بتونیم مقابله به مثل کنیم تموم شد!
دهان مجید و سعید باز مونده بود. محمد کُتش رو درآورد و رفت جلوی پنجره اتاقش. چند لحظه ای سکوت کرد و بعدش گفت: بچه ها رصد دقیق میخوام. از تک تک فیلنامه ها و افرادی که دارن با این اَبَر پروژه ضد فرهنگی همکاری میکنند. بدید بچه های رصد.
ضمنا حواستون باشه که آمار اون صد نفری که ثریا وعده داده بود که حاضره رایگان ببره اروپا و آمریکا و عشق و حال کنند دربیارین. اونا واسه عشق و حال نمیرن. شک ندارم. مشغول باشید. وظیفه و تکلیفمون نباید زمین بمونه. از سوزان چه خبر؟
🔶
یک هفته گذشت.
مازیار و سام در ویلای بزرگی که متعلق به مازیار بود با ده نفر تهیه کننده جلسه گذاشته بودند. محوطه بیرونی و سالن داخلی که جلسه بود، بیشتر از ده دوازده نفر محافظ غیر مسلح حضور داشتند. جلسه بعد از ناهار شروع شد.
مازیار گفت: خوشحالم که میزبان متفاوت ترین تهیه کننده های کشورم هستم. تهیه کننده های جوان و کاربلدی که هرکدومشون کارهای خاص داخلی و خارجی درخشانی در کارنامه شون دارند. ما الان منتظر یک میهمان عزیز و ویژه هستیم که تا قبل از تشریف فرمایی ایشون دو تا نکته رو عرض میکنم. اولیش این که قراره با شما ده نفر در نیمه دوم امسال قرارداد های بزرگی ببندیم. برای کارهای متفاوت و کاملا سفارشی. و کارهای سفارشی نیاز به آدمهای خاص و سفارش شده داره. شما ده نفر برای پنجاه تا اثر سفارشی که متنش هم آماده است انتخاب شدید. ولی همه چیز به اینجا ختم نمیشه.
پیش تولید این پنجاه تا اثر، با سایر کارها فرق میکنه بخاطر همین، همه شما باید به دوره توجیهی تشریف ببرید که در اروپا هست و احتمالا توسط سفارت انگلستان برنامه ریزی شده.
یه نفر از تهیه کننده ها پرسید: چه نوع دوره ای هست؟ آموزشی یا چی؟
مازیار گفت: کاملا ماهیت آموزشی داره. و تا جایی که من اطلاع دارم، اونجا شما را با کارگردان هایی آشنا میکنند که قراره باهاشون کار کنید.
یکی دیگه از تهیه کننده ها پرسید: پس کارگردان ها هم ما انتخاب نمیکینم؟
مازیار گفت: به شما افرادی رو پیشنهاد میدن. اگر قوی تر و همسو تر از اونا پیدا نکنید باید با همونا کار کنید.
سام گفت: البته این نکته رو هم عرض کنم که این جمع با تیمی که خودتون قراره باهاشون کار کنید به اروپا میرید و در دوره ها شرکت میکنید. ینی مثلا هر نفر میتونه ده نفر از عوامل اصلی و کلیدی رو هم با خودش ببره.
ولوله ای در این ده نفر افتاد. میشد برق خوشحالی رو از چشماشون فهمید. هنوز تو خوشحالیشون غرق بودند که صدایی اومد که گفت: بعلاوه خانواده های محترمتون!
سام و مازیار تا اون مرد رو دیدند از جاشون بلند شدند و بقیه هم به احترام اون بلند شدند. مازیار به جمعیت گفت: معرفی میکنم ... جناب طالعی هستند. مدیر عامل هلدینیگی که سرمایه گذار داخلی این حرکت فرهنگی بزرگ هستند.
همین طور که طالعی با غرور خاصش جلوتر میومد، همه دست به سینه جلوش دولا و سه لا میشدند و احترام میگذاشتند. طالعی بالای مجلس نشست. بعد از اینکه با همه خوش و بش کرد، با شوخی گفت: البته میتونین مجردی برین یا با دوست دختراتون برین. برای ما فرقی نمیکنه.
اینو که گفت همه زدند زیر خنده.
مازیار گفت: خیر مقدم میگم خدمت جناب طالعی عزیز. از طرف گروه تهیه کنندگان بدون مرز و دگراندیش سینمای ایران از تشریف فرمایی شما و حمایتی که از فرهنگ و اهالی سینما دارین ممنونم.
سام هم گفت: منم به عنوان عضو خانواده بزرگ فرهنگ و رسانه به شما خیر مقدم میگم. میدونم که وقتتون خیلی باارزش هست. لطفا بفرمایید. استفاده کنیم.
طالعی لبخندی زد و گفت: منم خوشحالم که در جمع شما هستم. حکومت که حواسش به شماها نیست. مردم هم اینقدر گرفتار خودشون هستند که حد و اندازه نداره. ما باید به فکر هم باشیم. اینا تاریخشون سر اومده. میذارن میرن. اما ایران مال ماست. فرهنگ غنیِ پارسی متعلق به ماست. کجا بریم ما؟ هنوز خیلی کار داریم. اتفاقا اومدم که تا آخر عمرم تلاش کنم و به این وضعیت سر و سامان بدم. یک جبهه متحد فرهنگی از اهالی سینما تشکیل بدیم و روی مهم ترین موضوعی که عصر و انقلاب های بزرگ آینده به اون تعلق داره، کار کنیم.
یکی از حضار پرسید: جسارتا کدوم موضوع؟!
ادامه دارد...
به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی
@mohamadrezahadadpour
💕
@shahiidsho💕