💔 از سال ۶۵ که چند بار شیمیایی شد، تا زمان شهادت، با عوارضش دست و پنجه نرم مےکرد اما یک بار نشد کسی او را ناراحت ببیند. حاجی به معنای تمام کلمه، مومنی بود که صورتش، بدون لبخند دیده نشد... حالا ولی نفس های آخر را مےکشید. نفس که نه... صدای خس خس، فضا را پر کرده بود روی تخت بیمارستان، بی حس افتاده بود. سرش رو به بالا، دهانش باز و با نفس های بلند و خش دار، منتظر پرواز روحش بود....🕊 روحی که حالا آنقدر بزرگ شده بود که دیگر توی تن جا نمی شد دیگر برای جسم، شده بود یک مزاحم!.. صبح جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۸۱ روح این جانباز صبور، دیگر نتوانست قفس تن را تحمل کند و به سوی معبود پر کشید... 💕 @aah3noghte💕 ...