💔
🌷
#بسم_رب_المھدی 🌷
#و_آنڪہ_دیرتر_آمد
#پارت_بیست_و_نهم...
آب به خوردم دادند، حالم که جا آمد، ماجرا را از اول، از آن صحرای برهوت و معجزه ی سرور تعریف کردم تا به این خواب رسیدم.
سیاح مرا در آغوش کشید و گفت:
"الحق که بوی بهشت میدهی. فردا باید با ما به مرقد امام موسی بن جعفر بیایی و شیخ مارا ببینی. از همان ساعتی که دیدمت با تو احساس دوستی کردم و حالا دلیلش را میدانم که چرا."
به گریه افتادم و دستانش را گرفتم و بر چشمانم گذاشتم.
خواستم پاهایش را ببوسم که نگذاشت.
در آغوشم گرفت و هر دو گریه کردیم.
فردا به مرقد امام موسی بن جعفر(ع) رفتیم. یکسره خدا را شکر میکردم که مرا هدایت کرده است.
خدام مرقد از ما اسقبال کردند و گفتند:
"شیخ از صبح بی تاب است و میگوید مردی محمود نام در راه است. می آید تا به دوستداران امام عصر ملحق شود، و به ما حکم کرده او را تکریم و احترام بسیار کنیم و به نزد شیخ ببریم."
همراهانم با شنیدن این سخن به سر زدند و گریستند.....
به خود نبودم.
جعفر بازویم را گرفت و گفت:
"بیا برادر! خوشا به حالت که خدا وائمه اینطور هوایت را دارند، شفاعت ما را هم بکن."
نشستم و قدرت حرکت نداشتم.
شنیدم که شیخ می آید.
#ادامه_دارد...
#نذر_ظهورش_صلوات✨
💕
@aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
چون بزرگوارانِ همراه،
زحمت تایپ رو کشیدن،
کپی بدون ذکر لینک مورد رضایت نیست