چه شب‌ها که من بودم و چاه بود گواه شب و چاه و من، ماه بود چه شب‌ها که از آهم افروخت چاه نمی‌بود اگر اشک، می‌سوخت چاه ز بس بستر اشک من، خاک شد دل خاک هم در غمم چاک شد دلم سر پی گریه در چاه داشت که شب، چاه و چشمه به هم راه داشت به تو گفتم ای چاه! دردم بسی منه در میان راز من با کسی تو ای چاه! امانت‌نگهدار باش به لب مهر نِه، کنز اسرار باش ز غم‌های روزان و آهِ شبان تو را گوش دیدم، نگردی زبان؟! دلم با کسی جز تو نجوا نکرد کسی چاه را ظرف دریا نکرد علی همدل و هم‌زبانی نداشت که شب‌ها به گوش تو سر می‌گذاشت فلک همدل و همزبانم گرفت ز من همسر مهربانم گرفت ز رازی که شب‌ها نخفتم مگوی نگویی به گوشَت چه گفتم، مگوی اگر یافتی گوش محرم بگوی فراوان شنیدی ولی کم بگوی @shahrestanadab