پس چون رسول وفات یافت، از فاطمه پرسیدم که «آن کلمه چه بود که تو از آن بگریستی؟ و آن کلمه که از آن بخندیدی؟»
گفت: «رسول پنهان با من گفت که من رفتنیام. من بگریستم. پس یک بار دیگر گفت اول کسی که به من رسد از اهل من، تو باشی. من بخندیدم.»
فاطمه را ندیدم پس از آنکه پدرش از دنیا بیرون رفت خندان. در هر دو روز و سه روز، به گورستان شهیدان رفتی و آنجا نماز کردی و دعا کردی و میگریستی. تا آنگه که وفات یافت، بر این طریق میبود. وفات یافت پس از رسول به صد روز.
#کتاب_قاف
#بازخوانی_زندگی_پیامبر
#یاسین_حجازی
#نشر_شهرستان_ادب
@shahrestanadab