👆👆👆
#نقد_داستان
شماره ۶
داستانک خانم صالحی را خواندم که عنوان زیبایی داشت. داستانک درباره مردی بود که در خیابان پیانو مینواخت و فریاد دوست داشتن کسی را میزد. راوی به تصور این که خطاب فرد به اوست بیرون میرود و زنی را میبیند که کنارش نشسته و برای او میخواند. عدم تعادل و کشمکشی در داستان وجود ندارد. اما غافلگیری پایانی در حد نامحسوسی است. من منتظر اتفاقی ناگهانی بودم که باعث درهم ریختن تعادل داستان بشود. حس کردم داستانک نیمه تمام باقی مانده است. ممنونم از خانم صالحی عزیز 🙏
@shahrzade_dastan