این روزها مردم تو را بیمار می­بینند حال و هوای خانه­ ام را تار می­بینند آنها که این مدت نپرسیدند حالت را حالا تورابا خواهش و اصرار می­بینند بدبین ­ترین­ها هم خیالش را نمی­کردند روزی تو را بین در و دیوار می­بینند دیوارهای خانه بیش ازپیش می­سوزند وقتی تورا سرگرم استغفار می بینند فرزندهایم خیره بر طرز نماز تو درسجده رفتن­هات رادشوار می­بینند هرچیز جز بیماری ­ات را تاب می­آرند هی دست برپهلوی خودنگذار، می­بینند کمتر صدا کن فاطمه، آرام جان من همسایه­ ها از ناله­ ات آزار می­بینند : رفته رفته کارمن داردبه خواهش می‌کشد التماست می‌کنم،چیزی نمی‌خواهم، بمان سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام