*صلی الله علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده* باور نمی کنم که تو بی بال و پر شدی خسته شدی شکسته شدی مختصرشدی شرمنده ام بخاطر من زخم خورده ای روزی که در مقابل دشمن ،سپر شدی افتادی از نفس، نفست بند آمده افتاده ای به بستر ؛غم محتضر شدی هیزم به دست های مدینه که آمدند مجروحِ دودِ آتش و زخمیِ در شدی آتش زبانه می زد و در نیمه باز بود فهمیدم از صدا زدنت بی پسر شدی😭 این شهر چشم دیدن ما را نداشتند ازدست هم محلی خود خونجگر شدی..... *وَسَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنقَلَبً یَنقَلِبُون*