#عاشقانه
📌 درد نامه ای برای مولا
راه که خلوت شد، بغلش کرد. گفت «فدایت شوم.»
علی بهتزده بود. محمد، علی را بغل گرفته بود. اشک میریخت و میگفت «پدرم فدای شهید تنها»
پرسید «یا رسولالله چرا گریه میکنی؟»
پیامبر خیره شد به چشمهایش، گفت «این مردم کینه تو را دارند، اما کینههای بدر و احد را تا بعد از من بیرون نمیریزند.»
علی گفت «آنوقت دینم حفظ شده است؟»
محمد که لبخند زد، علی سرش را بلند کرد. گفت «خدا را شکر».
🆔
@Shamimeashena