اندک اندک ، به پایان سال نزدیک می گردیم ! سال معنوی ، سال حقیقی ! و شب قدر ، مقدرات هر کسی رقم می خورد ! فرصت کمی مانده برای توبه، انابه و بازگشت ! و خدا آنقدر مهربان است و مشتاق بازگشت بندگان ، که هرگز نمی پرسد الآن چرا ؟! الآن که همه جوانیت را صرف آرزوهایت کردی و برای رضایت مردم ، تلاش کردی و جایزه ها و تشویق های انسانها، به وجودت آرامش دادو با خاطری آرام ، از رضایت مردم ، سر به بالین گذاشتی ، در حالی که از خدایت بی خبر بودی ، که راضی هست یا نه ؟! الآن چرا که همه نیروها و توان و قدرتت ، به تحلیل رفته است و دچار ضعف و ناتوانی شده ای ! روزه را به سختی می گیری ، نماز را با پا درد میخوانی و برای خواندن قرآن به عینک نیاز داری ؟! الآن چرا که ، بهترین وقت عمر و زندگیت (جوانی) ، را صرف تمایلاتت کرده ای و اکنون ، بدترین آن را ، در خانه ی خدا آورده ای ! خدایا ! من فرعون نبوده ام که ادعای خدایی کنم ! که تو در جواب توبه اش ، چنین گفتی : آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ(یونس/91) نمرود هم نبوده ام که از بالاترین مکان، بسویت تیر پرتاب کنم، سامری هم نبوده ام که ، مردم را به بت پرستی بخوانم ، من گمراهی بودم که ، گمان کردم بندگیت را می کنم ، اما چنین نبود! گمان کردم همه مسیر زندگیم را ، به سوی تو گام بر می دارم ، اما خطا کرده بودم! حال فرصت گذشته ، توانم رفته ، عمرم رو به پایان ، و دستم خالی ، هر چند عذری ندارم ، اما هرگز از رحمت بی پایانت ناامید نیستم ! از آن روزی که ما را آفریدی به غیر از معصیت چیزی ندیدی خداوندا بحق هشت و چارت (۱۲ امام) زما بگذر شتر دیدی ندیدی!