#عید_فطر
| افطار،فطر،فاطر، فطرت|
همه از یک ریشه اند. کلمات هم ریشه بار معنایی مشترکی دارند.
فاصله ی خانه تا مسجد محل، صبحگاه اردیبهشت ، بوی بهار و طراوت درختان تازه سبز شده، لذتی شیرین در رگهایم به جریان انداخته بود.
خیابان را قُرق کرده بودند.
بساط نماز زیر آسمان آبی یک دست و صاف برپاشده بود.
سجاده را پهن کردم و نشستم.
"اللّٰهُ أَكْبَرُ اللّٰهُ أَكْبَرُ لَاإِلٰهَ إِلّا اللّٰهُ وَاللّٰهُ أَكْبَرُ اللّٰهُ أَكْبَرُ ."
صدای تکبیر نماز گزاران، بند بند دلم را به لزه درآورد.
" وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ" را که زمزمه کردم، باران اشک ،کویر گونه هایم را بهاری کرد.
تمام وجودم ادامه دعا را می خواست.
الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ مَا هَدانا، وَلَهُ الشُّكْرُ عَلَىٰ مَا أَوْلانا.
تک تک کلمات در جان دلم جای خود نشستند و نگاه مشتاقم شروع نماز را می پایید.
نماز شروع شد.
و خواستن ها از خدای رحمت و عفو و مغفرت ،در جمعی که دست خدا را برسر داشت،زیر آسمان آبی یکدست،خیر بود.
داخل شدن به خیر،آنچه خیر به محمد وآل محمد داده است.
و خروج از سوء ،آنچه محمد وآل محمد را از آن خارج کرده است.
واین، یعنی همه چیز.
حکایت تکرار نُه گانه قنوت ها هر چه هست نمی دانم، اما دلم شبیه شدن به اهل بیت را خواست، بسیار خواست.
ولی من گنهکار با این بار گناه کجا و اهل بیت کجا از روی مولایمان صاحب الزمان خجالت میکشم، ولی امید هست که
وقتی خواسته ای را بعد از یک ماه بندگی و مهمانی، نُه بار تکرار می کنی، خدا می خواهد بدهد و گفته بخواه، پس خواستم.
خواستم با تمام وجود،
وخواستم دوام این حال را.
کاش...
بماند دلم بر مدار فطرت!
#سیده
#نویسندگان_حوزه_شهید_مطهری ۴