‍ 📚ماجرای واقعی پسر جوانی که پس ازمرگ حتمی زنده شد! 📖۳_ 🎙روایت لحظات پس از مرگ 🔥من هرگز نفهمیدم که کی مُردم؟ چرا که با یک قوطی قرص خواب آور خودکشی کردم و در حقیقت در خواب عمیق مُردم. 🔥اما وقتی که به آن دنیا رسیدم فهمیدم که مُرده ام.خود را در جایی می دیدم که زمینش کاملاً سرخ سرخ بود. 🔥تا چشم کار می کرد بیابان بود، اما غیر از آنجایی که من ایستاده بودم، همه جا سرسبز و خرم بود و پر از گل و سبزه . 🔥احساس می کردم اگر بتوانم خودم را از این قسمت دور کنم و به آن منطقه سرسبز برسم نجات پیدا می کنم.اما همین که نزدیک آنجا می شدم، منطقه سرسبز از من دور می شد. 🔥مدام این سو و آن سو می دویدم، اما به منطقه سرسبز نمی توانستم برسم تا اینکه در یک لحظه خودم را از زمین سرخ به داخل منطقه سرسبز انداختم. 🔥ولی هنوز شادی نکرده بودم که یک مرتبه دیدم جماعتی که نمی توانستم تعدادشان را بشمارم، با گرزهایی از آتش به طرفم آمدند و دنبالم کردند. 🔥هر قدر توان داشتم به پاهایم دادم که فرار کنم، اما آنها لحظه به لحظه نزدیکتر شدند و درست لحظه ای که داشت دستشان بهم می رسید، ناگهان دختری زیبا به شکل فرشته های آسمانی از راه رسید و بین من و آن جماعت ایستاد و گفت:" چکارش دارید؟ 🔥و بعد آن جماعت یکصدا گفتند:" او خودش را کشته و باید تنبیه شود... 🌀🌀🌀ادامه دارد... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖