بسیاࢪ دࢪ دل آمد از اندیشھ‌ھا و ࢪفت نقشۍ‌‌ ڪھ آن نمی‌ࢪود از دل نشان توست با من هزاࢪ نوبت اگࢪ دشمنۍ‌‌ کنۍ‌‌ اۍ‌‌ دوست همچنان دل من مهࢪبان توست