(اَللّٰهْمَّ عَجّلْ لِوَلٖيِكَ الْفَرَج)
#مدح
#امام_زمان
#شعر_انتظار
#مهدی_موعود
(شکیبِ جان)
غزال چشم تو ایدوست! چون کُشد ما را
چگونه دل نبَرد ، دلبران رعنا را
به یک کرشمه، دلی را اسیر خود داری
منیژه، لیلی و شیرین و ویس و عذرا را
به چاهِ عشق، کِشی یوسف پیمبر را
که زیر پا نهد از عاشقی، زلیخا را
غبار کوی تو چون مُرده... زند میسازد
چه حاجت است به عالم، دم مسیحا را
به جمکران وصالت، نهادهام چون دل...
کجا نیاز به دیر است یا کلیسا را
به کشف یار ندارد نظر به وادی طور
اگر که جلوه نمایی به نظره موسا را
رسد به پای تو گر دست انتظار امشب
دهم به شوق وصالت تن و سر و پا را
به تشت عشق بِبُرّند اگر سرم هرگز
غمم مباد و کنم اقتدایْ، یحیا را
شرار فتنهی سودابه را به جان بخرم
سیاوشانه بسوزند اگر مرا ، یارا
به رهنِ می، دهم این خرقهی ریا امشب
که هیچ خرده نگیرند شیخ صنعا را
بلندپایهتر از وهمی و خیالستی
که بال اوج، بگیری ز عقل و عنقا را
معادلات جهان، سخت میشود هر دم
بیا و یکشبه خود حل کن این معما را
بیا و بر دل شوریدهام، نگاهی کن
که وقت، تنگ و نشاید طلوع فردا را
اگر به ماهِ جمالت نگاه من افتد
ز شعشعات نگاهت شوم جهان آرا
به انتظار نشینم چو جمعه های دگر
خدا کند که بیایی به رسم دیدارا
مپوش ما جمالت به پردهی گیسوی
بزن کنار ز رخسارهات، چلیپا را
«دلم قرار نمیگیرد از فغان، بیتو»
شکیبِ جان! نظری... جان ناشکیبا را
به حجلهگاه وصالت نشستهام یک عمر
بزن به چنگ ترنّم، نت نکیسا را
زمانه تلخی هجرت، از آن به کامم ریخت
که عرضه مختصر افتاده این تقاضا را
کنون که هست تقاضای جلوهگاه وصال
تو هم به گوش کرامت، شنو تمنا را
«نفس شمار به پیچاک» انتظار توایم
بیا که جان به لب آمد قلوب شیدا را
مَجال از تو نوشتن اگرچه بسیار است
ولی بس است همین واژه های گویا را
قلندرانه سرودم گر این غزل امشب
تو هم به رسم سلیمان، نظر نما ما را
قصیدهوار اگر این غزل به شعر نشست
به وصف تو طلبد، بلکه مثنوی ها را
به کوی میکده آوارهایم و سرگردان
بریز (ساقی) عشاق! جام مینا را
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1394
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi