هوای سرد تنم ناگهان بهاری شد
و قلب یخ زدهام گرم بیقراری شد
تهی ازعاطفه بودم که ریختی در من
درون تک تک ذراتم عشق جاری شد
از آن زمان که لبالب شدم از آغوشت
تمام جان و تنم از گناه عاری شد
به شوق ماه تمامت حروف الکن من
زبان گشود و مضامین استعاری شد
چه داشت مخمل سبز صدای دلکش تو
که شهر با تو پر از نغمه ی قناری شد
همین که روسریات را بهباد بخشیدی
خدا به وجد آمد و شهر در خماری شد
خدا بهشوق تو از نو قلم بهدست گرفت
اشاره کردی و تقدیر دست کاری شد
سوالکردم از عمریکه بینصیب گذشت
و عشق پاسخ یک عمر بردباری شد . . .
@shapark1🦋🌺🦋