من که مجنونت شدم ذکرم فقط رؤیا شده مضطرب بر حال من دیگر خود دنیا شده حق بده چشمت اگر مست و خرابم میکند چون شراب کهنه با چشمان تو معنا شده خیره بر چشمت شدن دارد خطر فهمیده ام غرق در چشمان تو حتی خود دریا شده آرزو دارم شود آغوش تو زندان من به عجب بندی در آمال دلم بر پا شده آخرش دل را به دریا میزنم میبوسمت این چنین رسوا ! برنده! کی؟کجا پیدا شده