می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر از کجا پیدا شد این سودای ناگاهم دگر؟ هرشبی گویم که فردا ترک این سودا کنم تازه می‌گردد هوای هر سحرگاهم دگر... ساوجی