⚡️مقابله‌ی خواص دنیاطلب و منافق با پیامبر در کتابت امور مهم در ماجرای دوات و قلم، رسول گرامی اسلام قصد داشتند چنین کاری بکنند ولی نگذاشتند. ابن‌عباس می‌گوید: در زمان خلافت عمر، روزی رفتم نزد عمر و او به من گفت: آیا فهمیدی که پیامبر که در آخرین لحظات زندگی خود وقتی خواست چیزی را بنویسد، چه چیزی را اراده کرده بود؟ گفتم: خیر، شما بگویید. عمر گفت: و لقد اراد فی مرضه ان یصرح باسمه فمنعت من ذلک، اشفاقا و حیطة علی الاسلام. (ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۲۱) می‌خواست نام علی را به عنوان خلیفه، مکتوب بنویسد و من جلوگیری کردم، به خاطر شفقت و خیرخواهی بر اسلام و صلاح را در این دیدم. در چند جا از صحیح بخاری این قضیه آمده است که: در مریضی رسول خدا ایشان فرمودند: کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که بعد از من گمراه نشوید! عمر گفت: درد بر او غلبه کرده نزد ما کتاب خداست؛ ما را کافیست! اختلاف زیاد شد... حضرت فرمود: از نزد من بلند شوید سزاوار نیست نزد من تنازع شود. @sharheekhotbeeghader