اون دوران روضه خون های عجیب غریبی داشتیم؛
شمشیری ، ذوالفقاری، خیلیا ..
دیگه محبت دست خداست! یه جایی یه کاری با امام حسین معامله کردن . بعد آدم باهوش باشه ببینه، امام حسین چیو دوست داره!
امام حسین تو کربلا، برای یه نفر آغوش باز کرد بغلش کرد خوشحال شد ؛ حبیب بود! پیرمرد بود دیگه..
این من درسی که ازش میگیرم اینکه تو بساط سیدالشهدا پیره قیمتیه! فرش حسینه، هفتاد سال میشه تارش شفاست. چجوری میشه یه پیر غلامی با هفتاد سال سن با یه حنجره بگه صل الله علیک یا اباعبدالله ، دمش شفا نباشه! باید آدم ببینه دیگه ،