؛ توی ِفکه مداحی و روضه میخوندیم ،
که یکدفعه روحالله بلند شد گفت :
سید رسیدی به گوشواره از رقیھ بخون ، از بیابون های ِداغ ، از پای ِبرهنه ، از دست های ِسنگین دشمن بخون .
میگفت و بلند بلند گریه میکرد ،
همه با دیدن ِحالش به گریه افتادن .
روحاللهقربانی عاشق ِحضرت رقیه بود
آخرم فدایی ِحضرت رقیه شد ..