-یکی از ریش سفیدهای فامیل تعریف میکردن:
جوون که بودم مسئولیت رسوندن گندم ها به سیلو رو دادن به من و رفیقم
رفیقم وقتی فهمید چقدر قراره برای هر کیسه گندم دست مزد بگیره طمع کرد و توی کیسه های گندم خاک ریز و شن ریخت تا سنگین بشن و بتونه مزد بیشتری بگیره،منم کمکش کردم...
کیسه های گندم و زدیم پشت خاور و برای ناهار رفتیم خونه یکی از روستایی ها
-به اینجای قضیه که رسید اذان داد،گفت؛
به همین اذان قسم وقتی لقمه ای که نونش صبح پخته شده بود و گذاشتم تو دهنم همش خاک شد!
همون خاک هایی که ریختیم تو کیسه های گندمی که قرار بود آرد بشه و بین مردم پخش بشه برای پخت نان.
خدا بر تمام لحظه ها آگاهه و هشدار میده بهتون،اونجا بهم فهموند که این کار عاقبت آخرت نداره و حواسم بهت هست
حواستون به حلال و حرومی که میخورید باشه،
لقمهی حروم باعث و بانی انجام فساد و گناهه،شده نون خشک بخورید ولی طمعی برای مال حروم نداشته باشید.