💌
#سیره_شهدا
◽️دست و پای مادر را غرق بوسه میکرد که برای شهادتش دعا کند و میگفت: گره کار من دست توست، تو باید به شهادت من راضی شوی. مادرم همیشه در جوابش میگفت: احسان من دوست دارم که عاقبت تو ختم به شهادت شود ولی حالا زود است و فرزندان تو خردسال هستند. همسرت در غربت و تنهایی چه کند؟
◽️ بگذار من بمیرم و بعد من تو شهید شو؛ من نمیتوانم داغ تو را تحمل کنم. در جواب مادرم احسان میگفت: مادر من حالا جسمی سالم و بینقص دارم و میخواهم همین هدیه بیعیب را تقدیم راه آقا کنم. دوست داری این جسم کم کم دچار افول شود و این هدیه بینقص دچار خدشه شود؟... بیا راضی شو و یک هدیه سالم به امام زمان بده!
◽️من بارها و بارها این گفتگوها و التماسها را دیده بودم؛ دیده بودم هر بار موقع رفتن پای مادرم را میبوسید و میگفت: مادر از من راضی شو که شهید شوم؛ رضایت تو شرط شهادت من است و هر بار مادرم، بهگونهای امتناع میکرد و میگفت: تو چطور میتوانی دوری فاطمه سه سالهات را تحمل کنی؟! و در آن لحظه من فقط به این فکر میکردم که مادرم چطور میتواند تحمل کند؟!
🎙به روایت خواهرشهید
به مناسبت
#سالروز_شهادت
شهید مدافع حرم
#احسان_کربلایی_پور♥️
🌷شهدای مدافع حرم در ایتا
https://eitaa.com/shdaemdafhharm
🌷شهدای مدافع حرم در سروش
https://splus.ir/khalilghyed