دستنوشته همسر شهید بلباسی رو هرچی بخونی بازم کمه:
نمیدانم خبر درست است یا شایعه، شنیدهام كه قرار است مقتل تو تفحص شود، شاید نیزه شکستهها را کنار بگذارند و پیکر رنجورت از دندان گرگها را بیابند.
سخت میشود تو را از گودال برگرداند عزیزم، کاش بوریا داشته باشند...
خواستم بگویم محبوبه، هنوز روی حرفت حرف نمیآورد، حرف آخر را تو بزن، خواستی بیایی، بیا، قدمت روی چشم، به تو حق میدهم دامن دختر رسول الله، زهرای اطهر را به خاک سرد ترجیح دهی...
ولی مرد مومن! بچه ها دلشان پدر می خواهد، کاش می شد یک توک پا میان بوریا میآمدی و باز میرفتی، قدر یک نگاه، قدر یک لبخند....".
___________