ایمانِ خشک ما به فدای لبِ تَرَش
مَستیم از خیال دهان معطّرش
ایمان خُشکِ ما به فدای لبِ تَرَش
جانم فدای اینهمه شیرین زبانی اش
جانم فدای اینهمه قند مکررش
جز او کسی حریف جمالش نمی شود
باید که آینه بنشانم برابَرَش
فکری به حال و روز دل تنگِ ما نما
ای پیرُهن مگیر چنین تنگ در بَرَش
فکرم مرا بسوخت و خاکسترم نمود
آتش گرفته چوبه ی کبریت از سَرَش
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
#غزل