1371/1/13 1401/1/13 وَيْلِي كُلَّما كَبُرَ سِنِّي كَثُرَتْ ذُنُوبِي وَيْلِي كُلَّما طالَ عُمْرِي كَثُرَتْ مَعَاصِيَّ این چند بیت زبان حال من است در سی سالگی اَقبِل عَلَیّ ، خسته و نالانم از خودم آغوش باز کن که گریزانم از خودم آغوش باز کن که به سوی تو آمدم اقرار میکنم که پشیمانم از خودم غیر از تلف شدن چه نصیبی مرا ز عمر ؟! آنگونه ام که سیر شده جانم از خودم پوشانده ام درونِ خودم را ز دیگران این ننگ را چگونه بپوشانم از خودم؟! از غیر خود چگونه شکایت کنم؟! که من مانند گردباد پریشانم از خودم از دیگران کناره گرفتن که سخت نیست توفیق دِه که روی بگردانم از خودم اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا @ASI_khorasani