ابو طالب علیه السلام و پیامبر صلّی الله علیه و آله آن حضرت را به مسجد الحرام آوردند. عبّاس بن عبد المطّلب که به همراه جماعی در مسجد نشسته بودند، دیدند که فاطمه علیها السلام وارد مسجد الحرام شد و در مقابل کعبه ایستاد و نگاهی به سوی آسمان نمود و چنین فرمود :
«پروردگارا، من به تو و به پیامبران و کتاب هایی که از جانب تو آمده اند ایمان دارم. من کلام جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و او بوده که این خانه را بنا کرده است.
تو را قسم می دهم و از تو می خواهم به حق کسی که این خانه را بنا کرد، و به حق فرزندی که در شکم من است و با من سخن می گوید و با گفتارش با من انس می گیرد، و من یقین دارم که یکی از آیات و نشانه های توست، که این ولادت را بر من آسان فرمایی».
ناگهان حاضرین در مسجد الحرام دیدند که دیوار پشت آن سمتی که در کعبه است شکافته شد و فاطمه بنت أسد علیها السلام داخل شد. هر چه کردند قفل در کعبه را باز کنند ممکن نشد، و دانستند که حکمت خداوند در کار است. (12)
فاطمه بنت أسد علیها السلام می فرماید :
«هنگامی که داخل کعبه شدم دیدم حوّا، ساره، آسیه مادر موسی بن عمران و مریم مادر عیسی آمدند. آنان به من سلام کردند : «السّلام علیک یا ولیّة الله» و در مقابلم نشستند».
آنچه در ولادت خاتم الأنبیاء صلّی الله علیه و آله انجام دادند در ولادت علی بن ابی طالب علیه السلام نیز انجام دادند، چه اینکه فاطمه بنت أسد علیها السلام در هنگام ولادت پیامبر صلّی الله علیه و آله حضور داشت و به ابو طالب علیه السلام ماجرا را خبر داد.
حضرت ابو طالب علیه السلام قبلاً به او فرموده بود :
«30 سال صبر کن تا خدا مولودی به تو عنایت کند مثل خاتم الأنبیاء صلّی الله علیه و آله مگر در نبوّت که وصیّ و وزیر او خواهد شد». (13)
← روز ولادت امیر المؤمنین علیه السلام
روز جمعه علی بن ابی طالب علیهم السلام مانند خورشید بر روی سنگ سرخ در گوشه ی راست کعبه طلوع فرمود.
همین که قدم بر زمین کعبه نهاد، به سجده افتاد و دست ها را سوی آسمان بلند نمود و فرمود :
«أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله، وَ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله وَ أشهَدُ أنَّ عَلیاً وَلیُّ مُحَمَّدٍ رَسُولُ الله، بِمَحُمَّدٍ یختمُ اللهُ النُّبُوَّةَ وَ بِی یختم الوَصِیَّةَ وَ أنا امیرُ المُؤمِنین» :
«شهادت می دهم که خدایی جز الله نیست و محمّد صلّی الله علیه و آله پیامبر خداوند است و علی وصیّ محمّد رسول الله صلّی الله علیه و آله است. به محمّد صلّی الله علیه و آله نبوّت ختم می شود و به من وصایت کامل و تمام می شود و منم امیر المؤمنین». (14)
سپس فرمود :
«جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ » : «حق آمد و باطل رفت».
در این هنگام که وجود سر پا جودش پای بر این عرصه ی خاکی نهاده بود، بت هایی که در کعبه بود به صورت به زمین افتادند و آسمان ها نورانی شد. شیطان فریاد بر آورد :
«وای بر بت ها و بت پرستان از این فرزند» ! (15)
← سخنان امیر المؤمنین علیه السلام پس از ولادت
آنگاه سلام بر زنان بهشتی نمود و حال آنان را پرسید. بانوان بهشتی او را در آغوش گرفتند و حضرت با آنان تکلّم فرمودند. هنگامی که حضرت حوا علیها السلام او را در آغوش گرفت، آن حضرت فرمود :
«سلام بر تو ای مادر، حوا» !
حوا علیها السلام پاسخ داد :
سلام بر تو پسرم ! علی بن ابی طالب علیه السلام از حال حضرت آدم علیه السلام پرسید. حوا علیها السلام پاسخ داد :
غرق در نعمت های خداوند است و در جوار پروردگار مُتَنَعِّم است.
در این هنگام که آن حضرت داخل کعبه بود ابو طالب علیه السلام در کوچه و بازار صدا می زد :
بشارت باد شما را که ولیّ خدا ظاهر شده است، همان کسی که وصایت به او تمام و کمال می شود. (16)
بعد از رفتن زنان بهشتی، پیامبران الهی حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی علیهم السلام آمدند.
امیر المؤمنین علیه السلام با دیدن آنان حرکتی نمود و تبسّم فرمود و آن بزرگواران بر حضرتش سلام کردند :
«سلام بر تو ای ولیّ خدا و خلیفه ی پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله».
حضرت در جواب فرمود :
«علیکم السلام و رحمة الله و برکاته». و جداگانه بر هر یک سلام نمودند. آن بزرگواران یکی بعد از دیگری او را در آغوش گرفتند و بوسیدند و زبان به مدح او گشودند و رفتند.
سپس ملائکه آمدند و او را به آسمان ها بردند، و باز آوردند و بردند و هر بار کلماتی مخصوص در فضایل و مناقب حضرت می فرمودند.
#ادامه_دارد ...