طلوع چشم و نگاهت که نور دیدهی ماست
چراغِ مجلسِ اُنسِ به شب رسیدهی ماست
خیال ماه جمالت غنیمتی به شب است
رفیق راه خطرها به جان خریدهی ماست
نمای آینه گردانِ قبلهات هرجا
به هر طرف که کند رو همان عقیدهی ماست
شراب کهنهی شبهای بیقرار منی
دوام حالِ پریشانِ رُخ پریدهی ماست
ترانهای که به گوشت زسینه میشنوی
بدان که پای خرامان دلِ رمیدهی ماست
چگونه بار فراغت به دوش خود بکشم
گواه بیرمقی بر تن خمیدهی ماست
اگرچه غنجهی دلتنگیام به گلُ ننشست
ولی به یاد تو بودن همیشه ایدهی ماست
به سوز سینه بساز و به ساز دل "نظری"
بزن که نای حزین شرحی از جریدهی ماست
#محمدحسین_نظری #شعر #ارسالی_مخاطب
📜
@sheraneh_eitaa