منم آن هم‌سفرِ برگِ زمستان و خزان که رها گشته از این خلسه‌ی تاریک جهان من همان صخره‌ی تنهایِ دلِ امواجم و همان لحظه‌ی تاریکی و خاموشیِ جان من سکوتِ سخن و مجری احوال دلم آن سکوتی که پر از ناله و اشک است و فغان من همان حسرتِ ناگفته سخن های دلی که فقط شاهد نامردی گرگان جهان منم آن قصه‌ی تنهایی شب های عزا که غمش جنس سکوت و به دلش غصه نهان 📜 @sheraneh_eitaa