از آن دم که دوری وخلوت گزیدی
خوشی را ز بستان قلبم بریدی
بر این دل همای سعادت تو بودی
ولی حیف کز شانه ی دل پریدی
قلم را به دستان سردت سپردم
برایم تو عمری پر از غم کشیدی
سرانجام عشق رسیدن اگر نیست
خدایا چرا عشق را آفریدی؟
#ارسالی_مخاطب #شعر #معین_غلامی_نشلجی
📜
@sheraneh_eitaa