🏴 اشعار
#شب_اول_محرم
_______________________
#مرثیه_مسلم_بن_عقیل
@shere_aeini
زبان حال سر جناب مسلم علیهالسلام
دارم وصیت میکنم شاید نیایی
با باد صحبت میکنم شاید نیایی
دارد مسیرت را نشانم میدهد باد
از روی دروازه تکانم میدهد باد
با داغ بی اندازه میگِریم که برگرد
از بِین این دروازه میگِریم که برگرد
با سر میان کوفیان مهمانم آقا
تا لحظهای که میرسی میمانم آقا
روزی که میآیی مرا بشناس وقتی
از روی این دروازه آویزانم آقا
هر روز سنگم میزنند از دور و نزدیک
بازیچهی تمرین این طفلانم آقا
هر روز یک دندان من کم میشود تا
قربان دندانت شود دندانم آقا
شرمندهام اینجایم و بال و پَرم ریخت
دیدی که کوفه خاکِ عالم را سرم ریخت
من با چه رو گویم نیا رویی نمانده
قلبم پُر از درد است و دارویی نمانده
دستی که بیعت داد دستم را شکسته
از بس مرا زد زخم بازویی نمانده
طفلان من از گوشهای دیدند من را
از زخمهای کوفه اَبرویی نمانده
نزدیک نه از دور کوفی دورهام کرد
آنقدر زد تا دید پهلویی نمانده
تا دق نکرده زینب از بیراهه برگرد
گهوراه تا نشکسته با ششماهه برگرد
هرچیز کم باشد در اینجا غم زیاد است
در کوفه می بینی که نامحرم زیاد است
از خیزران و تازیانه حرف کم نیست
از خار و سنگ و کعب نِی مرحم زیاداست
ششماهه نه حتی برای مردها نیز..
یک تیغه از تیر سه شعبه هم زیاد است
دست نوازش با یتیمی نیست اما
پنجه برای گیسوی درهم زیاد است
آبی برای تشنگان اینجا ندارند
در شهر گویا طفلِ بی بابا ندارند
تنها شدم تا سر به زیری را بفهمم
شد بسته دستم دستگیری را بفهمم
هی سنگ خوردم زخم خوردم فحش خوردم
تا رنج بازار و اسیری را بفهمم
من را به زنجیرش میان کوچه گرداند
تا زخمپاهای کویری را بفهمم
دندان من خون شد به یادِ دختر تو
تا درد دندانهایِ شیری را بفهمم
دلها در اینجا سنگ دیوار است برگرد
وقتِ حراجیهای بازار است برگرد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
_____________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini