بداهه ای در عشق
آدمی عاشق نباشد بی هنر
رفته از این رزم گاه خیر وشر
لیک ما معشوق را گم کرده ایم
گشته او پشت هوس ها مستتر
عشق را جنس مخالف دیده ایم
یا که ثروت را و مال بیشتر
یا مقام دنیوی و صندلی
یا که شهرت آن چکاد پر خطر
می خورد معشوق ناب و واقعی
غصه ی ما غافلان بی خبر
کنت کنزاً مخفیاً گوید ولی
ما اسیر گنج های سیم و زر
دیده بود این چشم ظاهربین ما
زلف و سیمای قشنگ او اگر
هیچ زیبایی و حسنی را نبود
عرضه تا در قلب اندازد شرر
لیک ما آن همره دلسوز را
باختیم از ابتدای این سفر
دور از او وُ هرزمان دوری او
می رود در قلب ودل چون نیشتر
راه و رسم عاشقی گم کرده ایم
در مسیر عشق های بی ثمر
از ازل هم آش و هم کاسه همین
بوده روی سفره ی نوع بشر
تا که معشوق حقیقی غایبست
حال ما ونفس شوم و خیره سر
این گرفتاریست بین جمعی از
عشق های ظاهری و پر ضرر
پس فقط باید که پیدایش کنیم
خانه ی دلدار ناب عشوه گر
چنگ خود در عشوه های او زنیم
تا شود از عشق او لبریز سر
چشممان بیند همین یک نکته را
اوست ظاهر باطن و زیر و زبر
#اسماعیلعلیخانی
══════════════════
☘🌿 @sherkadeh🌿☘
══════════════════