♦️ [ گوشه چشم علی آدم رو از] فرش به عرش، از جهنم به بهشت [می بره]، حالا این راه برای من و شما هم هست، اما بی عرضه ایم. ما گول دنیا خورده ایم. 🔹 آقای خوئی- خدا رحمتش کنه- هنوز دستگاهش خیلی وسیع نشده بود گاهی برای ما نجف صحبت می کرد، می گفت یک طلبه ای به امیرالمؤمنین عرض کرد: خیلی فقر و فلاکت پدر ما را درآورده، یک گشایشی یک پولی چیزی [برای ما مقدّر بفرما]. حضرت را خواب دید فرمودند پاشو برو پاکستان، پیش فلان راجه- پاکستان ملوک الطوایفی بود. حالا شرحش جای خودش- آن راجه یک شعری گفته در مصراع دومش مانده. من دومش را می گویم تو برو برایش بخوان دیگر کارت نباشد. 🔺 مصراع دوم را هم حضرت به او گفت و به هر جان کندنی بود خودش را به پاکستان رساند. رفت پهلوی همان راجه، به راجه گفت که تو شعر گفتی؟ بله. چه گفتی؟ گفتم به ذره گر نظر لطف بوتراب کند. یه ذره نظر... در دومی اش مانده ام! حضرت امیر فرمودند: "به آسمان رود و کار آفتاب کند" 🔸 اگر علی یک ذره به ما نظر کنه... این برای همه باز است، ما ازش غافلیم. به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند این راجه بلند شد نشست انقدر گریه کرد که مشرف [به مرگ شد] بعد هم رو کرد به کارمندانش،- راجه بود دیگر مثل شاه بود- گفت نصف مالم را به این طلبه بدهید. میلیونر شد طلبه. ☑️ حالا ما به پولش کار نداریم. غرضم این شعر خود حضرت امیر است. به آسمان رود و کار آفتاب کند... 💠 مرحوم آیت الله شیخ جواد کربلایی @sheykh_javad