معرفی دکتر علی مدرسی ، شهر
#تهران :
قسمت اول :
🔻دکتر مدرسی از مبرز ترین شاگردان شیخ رجبعلی خیاط هستند و جز شاگردان جلسه ی خصوصی شیخ رجبعلی خیاط بوده اند....
🔻دکتر علی مدرسی ، نوه شهید مدرس که به رتبه علمی دکترای فیزیک دست مییابد، توسط دستوری که مرحوم مدرس در عالم برزخ به شیخ رجبعلی خیاط میدهد، به تهران میآید و یکی از پنج شاگرد خصوصی مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میشود و مدت 14 سال توفیق شاگردی ایشان را به دست میآورد.
🔹چلچراغی که شیخ از آن نور واحد ساخت/شیخ رجبعلی خیاط نوه مدرس را به تهران فرا میخواند :
دکتر مدرسی :
سالهای آخر دبیرستان را در شهرضا میگذراندم که آقای گویا به آن شهر آمد و درس فیزیک ما را نیز به عهده گرفت و بعد از چند جلسه پرسش و پاسخ، مرا به منزلش دعوت کرد و گفت: من استادی به نام شیخ رجبعلی خیاط دارم، او مشخصات تو را به من داده و من اصلاً به خاطر پیدا کردن شما به شهرضا آمده ام و درس فیزیک را پذیرفته ام تا شما را پیدا کنم.
بالاخره با اجازه مادرم، مرا به تهران -خیابان مولوی- کوچه باغ فردوس، به خانه محقر جناب شیخ برد، در آنجا دکتر گویا از من خواست، جلوتر از او به اتاق جناب شیخ بروم، ایشان به محض دیدن من به دکتر گویا گفت: درست انتخاب کرده ای، همان است! آن روز جناب شیخ به من گفت:
🔻شما مثل یک چلچراغی میمانید با شعله های پراکنده و من بایستی شما را تبدیل به یک کانون نور کنم،کار من همین است.
🔹 *ماجرای عنایت امام حسین(ع) به دکتر مدرسی :
دکتر مدرسی :
در سن 10 سالگی در ولایت خودمان اسفه، خواب دیدم که کسی مرا از زمین بلند کرد و گذاشت توی باغ آقا سید علی اکبر که حدود 200 متر با ما فاصله داشت، آن زمان در اسفه، پشت همه خانه ها یک باغ بود، ناگهان دیدم صحرای کربلاست و تمام شهدای کربلا در برابرم هستند و من آنها را میدیدم و میشناختم، حضرت ابوالفضل، حضرت علی اکبر و همین طور بقیه را میشناختم.
همه هم بدنهایشان خونین بود و سر نیزه در بدنشان فرو رفته بود، بعد خودم را روی پیکر مطهر حضرت امام حسین ع انداختم، سینه حضرت گشاده بود و من خودم را روی سینه ایشان انداختم، آن حضرت دست کردند درون سینه شان و یک تکه از خون خشک شده مبارکشان را بیرون آوردند و در دهان من گذاشتند، شروع کردم به مکیدن، مثل عسل شیرین بود!
آغوش آن حضرت باز شد، مثل اینکه بگویند باید بروی، همین که بلند شدم، دیدم توی خانه هستم، یک ماه تمام دهان من شیرین شیرین بود، مثل اینکه عسل در دهانم بود! تا مدتها بعد هم به طور دایم مثل این بود که چیز شیرینی را در دهانم مک میزدم و دهانم شیرین بود!
این خواب را برای هیچکس نگفتم تا اینکه یک روز شعری گفتم، آقا میرزا حسین آن را خواند و گفت: مثل اینکه یکی از ائمه حبه نبات توی دهان شما گذاشته! آن شب هم جناب شیخ، اشاره به همین خواب من کردند و فرمودند: همین طور است، خب، حالا ببینید!
🔸 اسامی شاگردان جلسه خصوصی شیخ رجبعلی خیاط ، به نقل از دکتر مدرسی :
شاگردان جلسه ی خصوصی شیخ رجبعلی خیاط ،
مرحوم گویا بود، برادرش دکتر عبد العلی گویا بود و عرض کنم دکتر شیخ استاد شیمی دانشگاه تهران بود و یکی هم مرحوم روشن بود که معلمم بود، زباندان بود و ادبیات فرانسه را بسیار خوب می دانست و این اواخر هم درس خارج را در منزلشان شروع کرده بود و در بازار هم حسابدار بود و بزرگ مردی بود مرحوم روشن. منتهی، خوب، این بزرگان ناآشنا و غریب و گوشه گیرند و ایشان هم یکی از آن پنج نفر شاگرد خصوصی جناب شیخ بود.
من نیز مدت خیلی کوتاهی در کلاس های عمومی شرکت کردم و بعد هم وارد کلاس خصوصی شدم ؛ برای کلاس های عمومی هر هفته از شهرضا به تهران می آمدم و بعدا جناب شیخ دستور دادند که باید به طور کلی به تهران بیایی و آمدم.
دکتر مدرسی:
بنده به صورت هفتگی به تهران می آمدم و بعدا جناب شیخ دستور دادند که باید به طور کلی به تهران بیایی و آمدم.
این شاگردان جناب شیخ آدم های معمولی و عادی نبودند. دکتر شیخ استاد شیمی دانشگاه تهران بود و پدر شیمی نوین، یا عبد العلی گویا دارای لیسانس علوم قضایی و دکترای فیزیک از فرانسه بود و دوازده جلد کتابش معروف است. شاگردانش آدم های برجسته ای بودند.
نکته :
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد دکتر مدرسی میتوانید به مصاحبه ایشان با کیهان فرهنگی در پایین ، مراجعه فرمایید ؛ در این مصاحبه دکتر مدرسی علاوه بر زندگینامه ی خود ، در مورد مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نیز ، صحبت های خوبی دارند :
b2n.ir/540442
@shia12t