"ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد" آه از دمی که آید، دیگر برون ز زندان مردی که در سیه چال، از یاد رفته باشد از بس ز ضرب سیلی،او ناله زد"یازهرا" از جوهر صدایش، فریاد رفته باشد با تازیانه ی کین، آزرده کرده او را هرگاه بر شکنجه، جلاّد رفته باشد از ناسزا و طعنه، سِنْدیٖ نَبُرد بهره از کظمِ غیظ آقا، ناشاد رفته باشد ساق شکسته ی او، مرهم نمی پذیرد آه از دمی که کار از، امداد رفته باشد چون روی تخته ی در، باب الحوائج آید جان از نهادِ شیعه، از داد رفته باشد برروی جِسْر بغداد،جسمش سه روز مانده این گوشه از غمش بر، اجداد رفته باشد @shia_poem