#مناجات
#غزل
خوردم قسم که توبه نمایم قسم شکست
بغضم شکست و دوست ز لطفش،قلم شکست
گفتم دلم سیاه شد ای کبریای من
دستی به دل کشید و دوباره دلم شکست
هر روز ساختم نود و نه بت بزرگ
هرشب خدا درون دلم صد صنم شکست
یک قطره اشک ِ شرم من از مهربانی اش
گردید گنج عرش و دعا را رقم شکست
در پای نعمتش سر تعظیم را بگو
سروی که پیش باد نگردید خم، شکست
حرف از گناه پیش رحیمی چو او مزن
کز سجده ی کلنگ دل سنگ هم شکست
ای بی شریک، جز تو شریک غمم نشد
از لطف توست لشکر اندوه و غم شکست
تا نزد دوست نام علی بردم ای غریب
دیوار سخت سینه ی من چون حرم شکست
#محسن_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem