14.31M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
💫فضائل و مناقب،حضرت امام علی(ع)💫 ⬅️قسمت چهل و سوم ابن عباس ميگويد نمازعصر را پشت سر پیامبر(ص)خوانديم،آنگاه پس ازنماز روي پاي مبارك ايستادند وفرمودند:هر كس من واهل بيت مرا دوست ميدارد،با من بيايد ما همگي پشت سر پیامبر(ص)به راه افتاديم تا به منزل فاطمه(س)رسيديم آنگاه پيامبر(ص)آهسته در زدند،پس علي بن ابيطالب(ع)آمدند در حالي كه عبا به دور خود پيچيده و دست ايشان گل آلود بود.  پيامبر(ص)فرمودند:اي اباالحسن! آنچه را روز گذشته ديده‌اي براي مردم تعريف كن علي(ع)عرض كرد:آري، پدر ومادرم فداي شما باد اي رسول خدا! ديروز هنگام نماز ظهر،خواستم وضو بگيريم،اما آب در خانه نبود پس فرزندانم حسن و حسين(ع)را به دنبال آب فرستادم،اما آنها دست خالي بازگشتند.ناگهان هاتفي ندا داد:اي اباالحسن! به طرف راست برو! پس به سمت راست نگاه كردم،سطل آبي ميان زمين و آسمان معلق بود،در آن آبي از برف سفيدتر و از عسل شيرين‌تر بود كه بويي همچون عطر گل داشت با آن آب وضو ساختم و چند جرعه نيز از آن آب آشاميدم،پس قطره آبي هم بر سرم ريختم، كه خنكي آن در قلبم احساس نمودم پس پیامبر(ص)فرمودند:آيا میدانی اين سطل آب از كجا آمده بود؟ علي(ع)عرض كرد:خدا و رسولش داناتر است پيامبر(ص)فرمودند  اين سطل از سطل‌هاي بهشت و آب داخل آن از زير درخت طوبي بود و اما آن قطره كه(خنكي آن را در قلبت احساس نمودي)از زير عرش الهي بود پس پیامبر(ص)او را در آغوش گرفتند و سينه‌ي خود را به سينه‌ي او چسبانيدند و بين دو چشم او را بوسيدند و فرمودند  حبيب من كسي است كه جبرئيل(ع)ديروز خادمش بوده پس قدر و منزلت او نزد خداوند بسيار عظيم است. ⬅️ادامه دارد