بابا.... گذشت و گم شدم توی بیابون.... آخه از غافله جا مونده بودم... یکی اومد برم گردوند بابا.... ولی کاشکی همونجا مونده بودم...😭 🌷بابا چقدر بداخلاقن مردای شامی... به جای قلب، سنگه تو دلاشون.. با این دستای سنگینی که دارند... دلم میسوزه واسه بچه هاتون... 🖤یه جوری زد چشام تاره هنوزم... یه جوری زد قدم از درد خم بود... جای دستش یکم بهتر شد اما... جای انگشترش رو صورتم موند...😭