‌ كربلا دریای بلا بود، پر موج و طوفانی... حسین البته کشتی نجات بود که هر که خودش را به آن می رساند، نجات پیدا میکرد. شرط رسیدن هم عاشقی بود، چون با پای عقل سخت میشد سوار این کشتی شد. هر که توانست خودش را برساند،انگار گفته باشند: ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ ديگر ترسی به دلش راه پیدا نمیکرد. چون راه این کشتی به سمت خدا بود که: ارْكَبُوا فيها بِسم اللهِ مَجْرَاها وَ مُرْسَيٰها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحيمٌ... | مهدی قزلی ؛ قصه کربلا |🌱"