#پند_و_حکایت
📚 مرد فقیری بود که همسرش از ماست کره میگرفت و او آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت.
آن زن،کرهها را به صورت توپهای یک کیلویی در میآورد.
مرد آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت و در مقابل مایحتاج خانه را میخرید.
روزی مرد بقال به اندازه کرهها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.هنگامی که آنها را وزن کرد،اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمیخرم،تو کره را به عنوان یک کیلو به من میفروختی در حالی که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:ما ترازویی نداریم،بنابراین
#یک_کیلو_شکر_از_شما_خریدیم_آن یک کیلو شکر شما را به
#عنوان_وزنه_قرار دادیم.
مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید.
🌟یقین داشته باش که:به اندازه خودت،برای تو اندازه گرفته میشود.🌹
شمیم یاس ᬷ࿐ྀུ❀❥