🌕🌕🌕
۹
سرمان بریزیم که باید برویم از این آدم دفاع کنیم ؟! اگر امکانات کشور را در اختیار جنگ می گذاشت و به پشتیبانی جنگ می برد اگر اعتقادی به دفاع مقدس داشت که امام جنگ را اینجوری تمام نمی کرد که بگه من جام زهر را سر کشیدم !
خیلی عجیبه . برای ما این حرفها خیلی ویژه بود که در درون خودشان نگاهشان به همدیگر چگونه است .
۱ نواری از آقا داریم که ایشان در گلف اهواز هستند و همه ی فرماندهان جنگ دور ایشان هستند و همه دارند به ایشان تشر می زنند ، آن موقع آقا رییس جمهور بودند ، که چرا امکانات را در اختیار جنگ نمی گذارید ؟ جنگ نیاز به مهمات و تجهیزات و خودرو و نیرو دارد .
برادرا ! اواخر جنگ به قدری پیچیده و سخت شده بود که برای فرماندهان و رزمنده ها واقعا کمرشکن بود . در ۲ ، سال آخر جنگ چه فشار طاقت فرسایی بر گرده ی بچه ها و رزمنده ها وارد شد . کمر بچه ها در جنگ خورد شد .
تمام این فریادها را در آن جلسه به آقا ، که رییس جمهور بودند ، می زنند . چرا خود شما در جنگ نیستید ؟ چون آقا چند ماهی در جنگ غیبت داشتند . آقا می فرمایند : من که همیشه در جنگ بوده ام آن مدتی که نبودم هم امام حضور بنده در برخی از استانهای جنگی حرام کرده بود . این اواخر جنگ موشکباران شدید بود و امام نگران حال آقا شده بودند .
آقا می فرماید : من خیلی تلاش کردم به جنگ برگردم اما امام قبول نمی کردند . آقایان سید احمد و موسوی اردبیلی را واسطه قرار دادم ، آنها رضایت امام را جلب کردند که من برگشتم به میان شماها .
وقتی مقام معظم رهبری به جبهه می رفتند امام دستور می دادند ۲ گوسفند قربانی کنند تا ایشان به سلامت برگردند .
آقا در پاسخ به اعتراضات فرمانده ها راجع به کمبود تجهیزات در جنگ می فرماید : من چه بکنم وقتی به آقای میرحسین به عنوان نخست وزیر دستور کتبی داده ام که صنایع کشور ، از جمله ایران خودرو ، در خدمت جنگ و پشتیبانی از جنگ قرار بگیرد اما این نامه ی من روی میز ایشان مانده و هیچ اقدامی نکرده و در ایران خودرو پیکان با ارز ۷ دلار تولید می کنه زیر پای مدیران دولتی گذاشته ! من چه بکنم ؟
بعد آقا ۷ ، ۸ تا از دستوراتش به نخست وزیر را اسم می آورد که من دستور دادم و او عمل نکرد . این مستند انقلاب است که ما صدای آقا را داریم .
حالا ما همین حرفها را از موسوی خویینی ها در جلسه ی اتاق فکر اصلاحات می شنویم . البته بعدش هم محسن رضایی همین حرفها را زد و او هم گفت که میرحسین جام زهر را دست امام داد . آنها اصلاح میرحسین را قبول ندارند .
موسوی بجنوردی می گوید : میرحسین فاسق است و با آمدنش فعل حرام انجام داده است !
مجید انصاری می گوید : وقتی میرحسین آمد پیروزی ۱۰۰٪ ما تبدیل به باخت ۱۰۰٪ شد .
اینها اساسا با هم مشکل دارند و مواضعشان از هم جداست .
من خدمت حضرات مجلس خبرگان رسیدم و از ۱ صبح تا بعدازظهر مفصل اسناد و مدارک را خدمتشان ارایه دادم . خدمت نمایندگان مجلس رفتم و حدود ۵ ساعت مفصل برایشان توضیح دادم . خدمت آقایان مراجع هم همینطور .
میرحسین موسوی فکرش فکر مارکسیستی شرقی است ...
این مقام ارشد امنیتی همچنین به تحرکات مشکوک سید حسن مصطفوی و برخی افراد دیگر همچون محسن رضایی ، قالیباف ، علی لاریجانی و ... اشارات آشکاری می نماید . مشفق در قسمت دیگری از سخنانش نسبت به مساله ی اسفندیار رحیم مشایی نیز نکاتی را مطرح می کند . این مقام ارشد اطلاعاتی به صراحت اعلام می نماید که این مطالب را خدمت مقام معظم رهبری برده است و حضرت آقا دستور داده اند که باید مردم را نسبت به آنها آگاه نمایید .
میرحسین مستقل وارد میشود
... میرحسین موسوی مستقل وارد انتخابات شد اما بعد از دوهفته احزاب اصلاحطلب خود را جمع و جور کردند و گفتند: "اگر ما بتوانیم از طریق وی به بخشی از نظام آویزان شویم، خودش کلی است. ما فرصتی برای دست و پا کردن یک کاندیدای دیگر نداریم. "
بنابراین تصمیم گرفتند که از وی حمایت کنند و به ستادهای وی نفوذ کنند. روز چهارم عید جلسه پنهانی با حضور اعضای سازمان مجاهدین و میرحسین برگزار شد که میرحسین گفت که نباید صدای این جلسه را در بیاورید و توقع نداشته باشید که من با شما عکس دو نفره بگیرم اما مطمئن باشید که 90 درصد از افکار من به شما نزدیک است. چند روز بعد با مشارکت و ملی - مذهبیها جلسه گذاشتند که گزارش آن در رسانهها افشا شد.
چند روز بعد جبهه اصلاحات آقای صفدر حسینی را به ستاد موسوی معرفی کرد و موسوی دست بهزادیاننژاد را در دست او گذاشت و ستاد اصلاحطلبان و ستاد موسوی در اکثر استانها یکی شد به جز چند استان که یکی از آنها تهران بود و در رأس تمامی این ستادها یک فرد مشارکتی قرار گرفت.
ادامه ص ۱۰ 👇