می‌گویند: مقام معظم رهبری کی به اجتهاد رسیده‌اند؟! و اجازه‌ی اجتهاد را از چه کسی گرفته‌اند؟!شایع می‌کنند که چگونه پس از رحلت امام (ره) ایشان یک دفعه مجتهد شدند و ...؟  این شبهه، جدید نیست. از همان روز اولی که ایشان به عنوان «ولی امر مسلمین» از سوی مجلس خبرگان رهبری انتخاب شدند، این شبهه مطرح شد. منتهی تاکتیک دشمن و سیاست‌گذاران «جنگ نرم» همیشه این گونه بوده‌ است که ضمن تولید شایعات جدید، شایعات و حتی دروغ ها و تهمت‌های قدیمی را نیز به رغم معلوم و مبرهن شدن پاسخ‌ها مجدداً و مکرر و مستمر مطرح می‌کنند. چرا که بر این باورند که اولاً هیچ گاه نباید به پاسخ توجه نمود و همیشه باید حرف تکرار شود تا القا گردد که پاسخ مطلوب و قانع کننده نبوده است و ثانیاً در نظر می‌گیرند که در هر چهار تا پنج سالی نسل تغییر می کند و طبعاً نسل جدید از شبهات و پاسخ آنها و نیز تاریخچه‌ی طرح شبهه و اهداف آن خبر ندارند، پس بهتر است با این شیوه این شبهه نسل به نسل منتقل گردد و بدینوسیله هم اذهان نسل‌های جدید مشوش گردد و هم شبهه‌ی تولید شده هم چنان جریان داشته باشد. سازندگان و توزیع کنندگان شبهه‌ی «اجتهاد مقام معظم رهبری»، یا به خاطر بغضی که مانع از شناخت آنها نسبت به هر موضوعی از اسلام و جامعه و حیات اسلامی می‌گردد، هیچ شناختی نسبت به مراتب تحصیلات حوزوی و مرحله‌ی اجتهاد ندارند و یا به خوبی می‌دانند که چیست و حصول آن چگونه است، اما از بی‌اطلاعی عمومی مردم نهایت سوء استفاده‌ را برای ضد تبلیغ می‌برند. لذا مبحث «اجتهاد» را چنان مطرح می‌کنند که گویی راجع به «مرجعیت» سخن می‌گویند و آن را نیز به غلط القا می‌کنند. و البته از دشمن انتظار دیگری نمی‌رود، بلکه خودی باید بصیر باشد. الف - «اجتهاد»، یکی از سطوح تحصیلات علوم دینی است. هم چنان که تحصیلات دانشگاهی دوره‌های کارشناسی، ارشد و دکترا دارد، تحصیلات حوزوی نیز دارای مراتبی است و دوره‌ی مقدمات آن برابر با کارشناسی (لیسانس) می‌باشد. طلبه، پس از آن که دوره‌ی مقدمات را به پایان رسانید، می‌تواند ادامه تحصیل دهد تا آن که «درس خارج فقه و اصول» را نیز به پایان رساند و اگر موفق شد به «اجتهاد» می‌رسد. اجتهاد یعنی قدرت علمی کافی برای استنباط مستقیم شخص در مورد احکام از منابع فقه و اصول و مجتهد کسی است که می‌تواند ازمنابع تعیین شده بر اساس مبانی انتخاب شده با شیوه‌های صحیح و منتخب ،استنباط احکام را انجام دهد. در این مرحله دیگر تقلید بر مجتهد جایز نیست و او باید بنا بر استنباط خودش عمل نماید. اما مرجع تقلید، مجتهدی است که با تقبل مسئولیت خطیر مرجعیت، مجموعه استنباط‌های خود را نیز جهت تقلید به جامعه‌ ارائه داده است و اجازه می‌دهد تا دیگران در مقام تقلید به او مراجعه کنند. لذا فرق مجتهدی که مرجعیت را پذیرفته و مجتهدی که نپذیرفته، مانند پزشکی است که امکان مراجعه‌ی بیمار را ایجاد نموده و یا پزشکی که به طبابت نپرداخته، بلکه در دانشگاه تدریس و یا در موضوع خاصی تحقیق می‌نماید. اجازه اجتهاد را نیز کسی به کسی نمی‌دهد. اجتهاد کالا نیست که دیگران به دیگران بدهند. بلکه یک مقام و مرتبه‌ی علمی است. لذا طلبه پس از گذراندن دوره‌های معین، به این مرتبه می‌رسد و همین طور که در دانشگاه اساتید دیگر رسیدن دانشجو به مرتبه‌ی کارشناسی یا ارشد را گواهی و تأیید می کنند، در حوزه نیز مجتهدین دیگر، رسیدن طلبه به مرتبه اجتهاد را تأیید می‌کنند. و همه‌ی مجتهدین به گذر مقام معظم رهبری از این مرحله، از ده‌ها سال پیش اذعان دارند و اگر چنین نبود، وی را برای مسئولیت خطیرتر چون زعامت و امامت سیاسی و حکومتی و اداره‌ی امور جامعه بر نمی‌گزیدند و یا دست کم معترض می‌شدند که او مجتهد نیست تا بتواند برای اداره‌ی جامعه استنباط احکام نماید. تأیید اجتهاد نیز مانند دانشگاه است. چنان چه در دانشگاه همه‌ی اساتید جمع نمی‌شوند، بلکه یک یا چند استاد رسیدن دانشجو به مرتبه کارشناسی یا ارشد یا دکترا را تأیید می‌کنند، در حوزه نیز تأیید یک مجتهد مسلم، برای رسیدن یک طلبه به مرتبه‌ی اجتهاد کفایت است. چه رسد به جمع یا اکثریت آنها. ب – با توجه به مطالب فوق مشهود و معلوم می‌گردد که هر طلبه‌ی حاذق و درس‌خوانی می‌تواند طی چند سال به این درجه برسد. چنان چه اغلب علمایی که می‌شناسیم و از جمله شخص امام خامنه‌ای (دام ظله‌العالی)، در سنین نوجوانی و بین 25 تا 30 سالگی و حتی برخی بسیار سریع‌تر و زودتر به این مرحله‌ی تحصیلی می‌رسند. اما دلیل نمی‌شود که حتماً به مرجعیت آنها نیاز باشد و یا حتماً این مسئولیت را بپذیرند. لذا شاهدیم که علما و مجتهدین بزرگی بودند که هیچ گاه وارد این عرصه نشدند. به عنوان مثال: آیا علما و دانشمندانی چون: مرحوم آیت‌الله علامه طباطبایی، آیت الله علامه جعفری، آیت‌الله مطهری، آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله دکتر مفتح و ... که وارد عرصه‌ی مرجعیت نشدند، مجتهد نبودند؟ یا آن که همگی در هما