♻️ قاعده ترجیح صالح مقبول بر اصلح، در انتخاب بین رییسی و جلیلی
🔹 اگر صحنه انتخابات اینگونه بود که:
فرض اول – فرد اصلح (الف) با ۱۹ امتیاز، مقبولیت ندارد اما فرد صالح (ب) با ۱۷ امتیاز، مقبولیت اجتماعی دارد. بنا بر این فرض، از نظر کیفی، فاصله کمی بین آنهاست. در این فرض با توجه به فاصله کم اصلح و صالح مقبول از نظر شرایط کیفی، بدیهیترین تصمیم این است که پس از ناامیدی از ایجاد اقبال برای فرد اصلح، باید به فرد صالح اما مقبول رای داد تا از قدرت یافتن فرد ناصالح جلوگیری کرد.
به عبارت دیگر در این فرض، خود «مقبولیت» به یکی از شرایط اصلح بودن تبدیل می شود چون انتخاب آن از مفسده بزرگتری که قدرت یافتن فرد ناصالح است، جلوگیری می کند. در این فرض در حقیقت باز هم شما به اصلح رای دادهاید.
فرض دوم - فرد اصلح (الف) با ۱۹ امتیاز، مقبولیت ندارد و فرد صالح (ب) که ۱۷ امتیاز داشت و با اصلح فاصله کمی داشت هم مقبولیت ندارد اما گزینه سومی (C) با ۱۲ امتیاز از مقبولیت برخوردار است. در این جا هرچند گزینه (C) به نسبت کسی که امتیازش ۹ است، صالح شمرده میشود اما فاصله او با گزینه اصلح خیلی زیاد است.
در فرض دوم از آنجا که فاصله اصلح با صالح مقبول از نظر شرایط کیفی خیلی زیاد است، نباید به قاعده خلاف اصل «ترجیح صالح مقبول بر اصلح» تن داد و باید تحت هر شرایطی روی رأی به اصلح تاکید کرد تا ارزشهای مدیریتی فراموش نشود و مسیر نزولی روز به روز بیشتر نگردد. دلیل آن هم روشن است. در این فرض، شرایط کیفی فرد مقبول به گزینه ناصالح، خیلی نزدیکتر است تا فرد اصلح.
حال که صورت مساله و تا حدودی پاسخ آن روشن شد یادآور میشوم که بحث «ترجیح صالح مقبول بر اصلح» را یک بار خدمت استادم مرحوم آیت الله مصباح یزدی (ره) مطرح کردم و آنچه در فروض مختلف نوشتم، برگرفته از آموزههایی است که از آن استاد عزیز آموختم.
اما اکنون و در شرایط فعلی، آنچه نگارنده از صحنه آرایی انتخابات پیش رو درک میکند این است که هر دو گزینه، آقایان جلیلی و رییسی از سلامت مدیریتی و اقتصادی و اعتقاد به آرمانهای انقلاب اسلامی و اعتقاد به توان داخلی و ولایتمداری برخوردارند و البته هر یک ویژگیهای مثبت مختص به خود هم دارند. وقتی با دقت نگاه میکنید، از جهاتی آقای رییسی و از جهات دیگری آقای جلیلی، امتیازات بیشتری دارند.
تا اینجا آقای جلیلی به دلیل کار کارشناسی مستمر سالهای گذشته از اشراف بیشتری نسبت به حوزههای اجرایی برخوردار است و تفاوت ملموسی با جلیلی سال ۹۲ کرده است اما متاسفانه به دلیل ادبیات نخبگانی، همچنان در برقراری ارتباط با اکثریت تودههای عمومی و لایههای مختلف جامعه مشکل دارد و نتوانسته اقبال عمومی را به شکل گستردهای فراهم کند. به نظرم این موضوع در ادامه مسیر انتخابات نیز تغییر نخواهد کرد.
آقای رییسی اما هر چند سابقه مدیریت کلان مستمر و طولانی بویژه در بخش قضا داشته است و مانند آقای جلیلی نسبت به جزییات حوزههای اجرا آشنایی ندارد اما اشراف کلی بر مباحث و مشکلات کشور را دارد و به دلایل مختلفی که یکی از مهمترین آنها اقدامات امید بخش ایشان در برخورد با مفاسد و رسیدگی به مشکلات مردم در دوره ریاست قوه قضاییه بوده، از اقبال بیشتری برخوردار است و این موضوع کاملا مشهود است.
بنابر این به عقیده نویسنده این سطور، هر چند آقای جلیلی از نظر برخی به دلیل اشراف بیشتر بر بخشهای اجرا اصلح است اما برخی ویژگیهای آقای رییسی در کنار اقبال عمومی نسبت به ایشان خیلی بیشتر است. با این وجود از آنجا که این دو مدیر انقلاب اسلامی از نظر کیفی خیلی با هم فاصله ندارند و در معدلگیری نهایی از جهت جمیع شرایط نزدیک به هم هستند، بنا بر ضرورت جلوگیری از قدرت یافتن فردی که از نظر ما صلاحیت لازم را ندارد، اجرای قاعده ترجیح صالح مقبول بر اصلح، از طرف کسانی که آقای جلیلی را اصلح میدانند، اقدامی عاقلانه و از زاویهای که متذکر شدم، در حقیقت انتخاب اصلح است./حمید رسایی (با ویرایش و اصلاح)
👈 پاسخبهشبهاتفــجازی👇
https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06